نویسندگان: ابراهیم اناری بزچلوئی (1)، احمد امیدوار (2)




 

 (با تکیه بر نظریه ی تنوع واژگان جانسون)

چکیده

در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم، به فضل تلاش های پژوهشگرانی همچون سوسور و شاگردش، چارلز بالی، تعامل خاصی با آثار ادبی پدیدار شد. در این تعامل جدید به جای بررسی آثار بر اساس عوامل خارجی و تمرکز بر روی منابع آن، به بررسی درونی آثار پرداخته شد. این جریان انقلابی در نقد ادبی به وجود آورد که شکولوفسکی- از شکل گرایان روس- از پیشروان آن بود. این نوع نقد با بهره وری از علوم دیگر و با رویکردی میان رشته ای، در پی نزدیک شدن به صحت و دقت بود. در حالی که آشفتگی فضای نقد ادبی این توهم را پدید آورده است که مدل های پژوهشی در حوزه پژوهش های نقد ادبی جایی ندارند؛ واقعیت این است که می توان با به کار بستن مدل های پژوهشی و رویکردهای میان رشته ای، به نتایج ملموسی دست یافت. از جمله ی این شیوه های پژوهشی می توان به استفاده از علم آمار در بررسی سبک شاعران و نویسندگان اشاره کرد. به کار بستن علم آمار در پژوهش های نقد ادبی از دو مرحله گذشته است: مرحله ی اول گرایشی است که به مقایسه ی ویژگی های مشترک(3) می پرداخت، اما این امر در مرحله ی دوم به مقایسه ی ویژگی های متفاوت(4) اختصاص یافت و بعدها به گرایش غالب مبدل شد.
شیوه ها و نظریه های فراوانی درباره ی به کارگیری علم آمار در نقد ادبی بیان شده است که ما به دلیل ظرفیت محدود مقاله، فقط به معرفی یکی ازآنها می پردازیم. این رویکرد نقدی- آماری «مقایسه تنوع واژگان در سبک شعر و نثر» بر اساس نظریه ی جانسون است که به خوبی بیانگر رویکرد میان رشته ای در نقد ادبی و علم آمار است. این رویکرد میان رشته ای در گذشته، در حوزه ی نقد ادبی جهان فراوان به کار گرفته شده است. در حوزه ی زبان و ادبیات عربی نیز سعد مصلوح، منتقد مصری، در نقد سبک و ساختار نویسندگان و شاعران عرب به آن پرداخته است. اما جای این گونه پژوهش ها در حوزه ی نقد ادبی فارسی خالی است؛ بنابراین به نظر می رسد طرح آن در حوزه ی نقد شعر و نثر فارسی می تواند راهگشای پژوهشگران باشد.
سبک شناسی، علم آمار، تنوع واژگان، جانسون، رویکرد میان رشته ای.

1. مقدمه

امروزه، توجه به رویکردهای میان رشته ای به منظور شناخت و حل مشکلات علوم گوناگون از اهمیت فراوانی برخوردار است. از این رو، پژوهشگران حوزه های مختلف همواره به دنبال کشف چنین رویکردهایی هستند تا در پیشبرد آن سهمی داشته باشند. از دانش هایی که با به کارگیری این رویکردها توانسته است نظر پژوهشگران را به خود جلب کند، سبک شناسی است. یکی از مهمترین حوزه های سبک شناسی را باید «سبک شناسی آماری» دانست که با معرفی طرح های پژوهشی توانسته است در روشمند کردن پژوهش های ادبی سهم بسزایی داشته باشد. از میان طرح های پژوهشی سبکی- آماری، می توان به نظریه ی تنوع واژگان جانسون اشاره کرد که در نقد ادبی انگلیسی و عربی به کار گرفته شده و اثر چشمگیری در پیشبرد اهداف نقد ادبی داشته است؛ پژوهش های جانسون در غرب، سعد مصلوح (5)در جهان عرب و حامد صدقی (6)در ایران از نمونه های درخور ذکر است. از این رو با توجه به اینکه تاکنون این شیوه در نقد آثار فارسی به کار نرفته است، به نظر می رسد معرفی این روش می تواند بر گنجینه ی نقد ادبی فارسی بیفزاید و راهگشای پژوهشگران باشد.

2. سبک و سبک شناسی

سبک، مظهر گزینش شاعر از ادات تعبیر است (فضل، 1998: 126). به عبارت دیگر، می توان گفت سبک بر گزینش استوار است؛ گزینش این قسمت یا آن قسمت در سطوح گوناگون زبانی مثل سطوح معنایی- واژه ای- دستوری و آوایی زبان. در نتیجه هر متنی دارای ویژگی های خاصی خواهد بود که فرآورده گزینشی است که فرد در تمام این سطوح انجام می دهد و به طور کلی سبک ویژه متن را رقم می زند (مهاجر و نبوی، 1376: 105). اثر ادبی هر مؤلفی دارای سبک ویژه ای است که شناخت آن به درک درست تری از آن کمک می کند. دوره های ادبی مختلف نیز دارای سبک های متفاوتی هستند و هر دوره ویژگی های خود را دارد که آن را از دیگر دوره ها متمایز می کند. در آثار ادبی فارسی اشاره های گذرایی به سبک و تمایز سبک ها از یکدیگر را می توان یافت. برای مثال خاقانی چنین می سراید:

منصفان استاد دانندم که در معنی و لفظ ... شیوه ی تازه نه رسم باستان آورده ام
(1373: 197)

نظامی گنجوی بیان می کند که اهل معانی تفاوت سبک شعری را می شناسند:

بلی آن کز معانی با نصیب است ... بداند کاین سخن طرزی غریب است
(1386: 508)

عنصری نیز در ستایش سبک غزل های رودکی می گوید:

غزل رودکی وار زیبا بود ... غزل های من رودکی وار نیست
(1342: 303)

او علاقه مند به تقلید از سبک رودکی است؛ ولی به اظهار خویش، قادر نیست غزل هایی همانند رودکی بسراید:

اگرچه بکوشم به باریک وهم ... بدین پرده اندر مرا بار نیست
(همان جا)

سمیعی گیلانی بر این باور است که این جمله ی مولانا: «از قرآن بوی خدا می آید، از حدیث بوی مصطفی می آید و از کلام ما بوی ما می آید» یادآور این گفتار بوفن است: «سبک، خود نویسنده است». (سمیعی، گیلانی، 1386: 55)
خاستگاه های سبک شناسی مدرن را می توان در آثار چارلز بالی (1865-1945م) و لئو اسپترز (1887-1960م) یافت. بالی در کتاب خویش با نام مختصر سبک شناسی(7) (1905) به توصیف و تحلیل ویژگی های سبکی عمومی در دسترس زبان تأکید می کند و متون ادبی را نمونه های ویژه ای از کاربرد زبان می داند؛ ولی تحلیل سبک آنها بخش اصلی سبک شناسی به معنای امروزی آن نیست. کوشش بالی و تحقق آن در اثر ژول ماروزو (مختصر سبک شناسی فرانسوی) (1946) و مارسل کرسو (سبک شناسی و فنون آن) در شکل گیری سبک شناسی ادبی تأثیر فراوانی داشت (قبادی، 113). سبک شناسی در زبان های گوناگون محل اهتمام پژوهشگران بوده است. سبک شناسی را در زبان انگلیسی Stylistics، در زمان فرانسوی Lastylistique و در زبان آلمانی Diestylistik نام نهاده اند. (محمد عیاد، 1982: 126)
افلاطون معتقد است سبک هر شخصی بر اساس ویژگی های اخلاقی او است. چارلز بالی سبک شناسی را علمی می داند که وقایع تعبیر زبانی را بررسی می کند (خفاجی و دیگران، 1992: 14). برخی دیگر نیز آن را شاخه ای از علم زبان شناسی می دانند که هدفش هماهنگ سازی ساختار زبان است. (تنوجی، 2003: 43-44)

3. سبک شناسی و علم آمار

اگرچه ادبیات جزئی از هنر است، پژوهش های ادبی هم باید از نظم قابل قبولی برخوردار باشد. احمد شایب، منتقد مصری، معتقد است نقد مانند علوم تجربی (مثل شیمی و زیست) و علوم ریاضی (مانند حساب و هندسه و جبر) نیست (1995: 176)؛ بلکه چیزی بین هنر و علم است (همان، 165). اگرچه این سخن تا حدی درست است، باید اذعان کرد برخی از رشته های علوم انسانی به ویژه علم زبان شناسی توانسته است با بهره گیری از علوم دیگر و رویکردهای میان رشته ای، به میزان قابل توجهی از دقت و نظم در روش های پژوهشی خویش دست یابد.
در اواخر قرن نوزدهم و به ویژه در اوایل قرن بیستم، به فضل تلاش های پژوهشگرانی همچون فردیناند دو سوسور (1875-1913م) و شاگردش چارلز بالی و دیگران، نوع خاصی از تعامل با آثار ادبی پدیدار شد که به جای بررسی آنها بر اساس عوامل خارجی و تمرکز بر منابع آن، به بررسی درونی این آثار پرداخته شد. این رویکرد تازه انقلابی در نقد ادبی پدید آورد که شکل گرایان روسی، از جمله ویکتور شکولوفسکی، از سردمداران آن بودند (عزام، 2003: 154). مکتب فرمالیسم در نقد(8) را می توان از نزدیک ترین مکاتب نقدی به روح علم و دانش برشمرد. این نوع نقد برای نزدیک شدن به صحت و دقت، از علوم گوناگون بهره برده است که در میان آنها علم آمار خودنمایی می کند. برخی معتقدند سبک شناسی پنج حوزه دارد:
1. سبک شناسی آوایی؛
2. سبک شناسی کاربردی؛
3. سبک شناسی بیان گرانه؛
4. سبک شناسی نحوی و دستور زبانی؛
5. سبک شناسی آماری (سقیلی، 2005: 47).
سعد مصلوح، منتقد مصری، معتقد است این نوع اخیر از عالمانه ترین و دقیق ترین مکاتب نقدی است (مصلوح، 1992: 18). به کارگیری علم آمار در پژوهش های سبک شناسی از دو مرحله گذر کرده است: در مرحله ی اول گرایشی غالب شد که به بررسی ویژگی های مشترک می پرداخت؛ اما این امر در مرحله ی دوم به مقایسه ی ویژگی های متفاوت اختصاص یافت و بعدها به گرایش غالب مبدل شد و نظر پژوهشگران را به خود جلب کرد. اما هیچ یک از این دو گرایش از یکدیگر بی نیاز نیستند؛ چرا که شناخت ویژگی های مشترک به شناخت ویژگی های متفاوت بسیار کمک می کند. (همان، 52)
بعد آماری در پژوهش های سبک شناسی از معیارهای علمی و بنیادین است که می توان با بهره گیری از آن، ویژگی سبک های گوناگون را تشخیص داد وجوه تمایز میان آنها را شناخت. سبک شناسی آماری از این نظر که به کمک آن می توان ویژگی های سبکی چند اثر را به صورت دقیق و مبرهن مقایسه کرد، از دیگر فنون نقدی متمایز می شود؛ چرا که با بهره گیری از آن می توان ویژگی ها و نشانه های گوناگونی را که به صورت ناخودآگاه وارد متن می شوند شناسایی کرد. پژوهش های ادبی بسیار دیرتر از علوم دیگر انسانی از علم آمار در روش های پژوهشی خویش بهره برده است. بدیهی است که برای بهره گیری از علم آمار در پژوهش های ادبی نیاز به تخصص در علم آمار نیست تا این نیاز، سنگی بر سر راه پژوهشگران باشد.
همکاری میان دانش های گوناگون برای شناخت مشکلات مشترک بین آنها و حل این مشکلات به امری ضروری مبدل شده است که نمی توان از آن کناره گرفت. برای مثال اگر هر انسانی می خواست فقط از چیزهایی که خود ساخته است استفاده کند، تمدن بشری به این شکل وجود خارجی نداشت. برای پرهیز از اطاله ی کلام و ورود به محث اصلی مقاله در ادامه، به معرفی برخی از زمینه های مهمی می پردازیم که پژوهش های سبکی- آماری در آنها کمک شایانی به پژوهشگران می کند:
1. کمک به انتخاب نمونه های مورد پژوهش به صورت دقیق (Werner, 1969: 3).
2. مقایسه ی تراکم ویژگی های سبکی(9) در اثر ادبی: برای مثال اگر بخواهیم تراکم جمله ی اسمیه و فعلیه را در اثر مقایسه کنیم، تعداد جملات اسمیه یا فعلیه در اثر را محاسبه می کنیم و سپس آن را به تعداد کل جملات یا کل واژگان متن تقسیم می کنیم؛ به این ترتیب تراکم جملات اسمیه یا فعلیه را به دست می آوریم. همچنین به همین شکل می توانیم تراکم هر ویژگی دیگر سبکی را بررسی کنیم.
3. مقایسه ی نسبت تکرار یک ویژگی و ویژگی دیگری در سبک اثر(10): برای مقایسه بایست دفعات تکرار ویژگی اول و ویژگی دوم اثر را محاسبه، و سپس حاصل جمع دفعات ویژگی اول را بر حاصل جمع دفعات ویژگی دوم تقسیم کرد. برای مثال با کمک این روش می توان نسبت جملات اسمیه را با جملات فعلیه محاسبه کرد و یا نسبت فعل ها را با اسم ها سنجید. یکی از مهمترین استفاده های علم آمار در پژوهش های سبک شناسی، اجرای مقایسه ویژگی های سبکی گوناگون است تا جایی که برخی معتقدند ویژگی های سبکی که پژوهشگران بررسی می کنند- فقط زمانی دارای ارزش اند که با ویژگی دیگر سبک ها مقایسه شوند و بدون مقایسه آنها با یکدیگر، فاقد ارزش و بی معنایند (عبدالله جبر، 1998: 11).
4. مقایسه توزیع احتمالی(11) یک ویژگی مشخص در اثر: به کمک این ویژگی می توان توقع رخ دادن یک ویژگی و پدیده را در صورت وجود شرط خاصی محاسبه کرد. برای مثال اگر بخواهیم احتمال وقوع پدیده ی «الف»، «ب» و «ج» را با وجود شرط معینی در مجموعه ی نمونه ها مشخص کنیم، باید انتظار داشته باشیم که این توزیع به صورت کامل ثابت و پایدار نباشد؛ ولی به صورت توزیع تکراری(12) در نمونه ها پدیدار خواهد شد. توزیع احتمالی یا همان توزیع تکراری در نمونه ای به صورت زیر مشخص می شود:
- احتمال وقوع پدیده ی «الف» با وجود شرط «س» می شود (a)×p
- احتمال وقوع پدیده ی «ب» با وجود شرط «س» می شود (b)×p
- احتمال وقوع پدیده ی «ج» با وجود شرط «س» می شود (j)×p
5. علم آمار در شناخت گرایش های غالب یا ویژگی های(13) آثار ادبی نقش مهمی ایفا می کند. همچنین محاسبه توزیع تکراری پدیده های سبکی در فرایند مقایسه گرایش های مرکزی آثار گریزناپذیر می نماید. در بررسی گرایش های مرکزی اثر ادبی باید به این نکته اشاره کرد که متمایز بودن اثر ادبی یا مؤلفی در به کار بردن جملات طولانی، دلیلی بر نبود جملات کوتاه در اثر ادبی یا نزد مؤلف نیست؛ بلکه مقصود این است که گرایش اصلی و مرکزی غالب اثر ادبی یا مؤلف در کاربرد جملات طولانی بیشتر خودنمایی می کند و این امر درباره ویژگی های سبکی دیگر نیز به همین ترتیب صادق است (مصلوح، 1992: 60).
هنگامی که پژوهشگر بتواند میان داده های آماری استخراج شده از اثر ادبی و برخی نقدهای شخصی و ذوقی ارتباط و پیوند برقرار کند، اهمیت این داده های آماری از صِرف تشخیص سبک فراتر می رود و محورهای فراوان مهمی از نقد ادبیات را تحت تأثیر قرار می دهد.
پژوهش به شیوه ی سبکی- آماری مخالفانی نیز دارد؛ از جمله عبداللطیف محمد حماسه، منتقد مصری، که معتقد است پژوهشگران در این رویکرد میان رشته ای فقط با یک جنبه از جوانب اثر ادبی (شمارش واژگان و یا بررسی مسائل نحوی و دستوری) تعامل دارند و سبک شناسی را به علمی خشک و بی روح تبدیل می کنند. اما محمد حماسه به جنبه های مثبت این رویکرد میان رشته ای نیز اعتراف می کند و آن را می ستاید؛ چرا که تقلید نکردن از نقد سنتی- که تمام اهتمام آن معطوف به بررسی آبشخورهای فکری و مسائلی از قبیل تأثیر و تأثر و مسائل سیاسی و اجتماعی است- از نکات برجسته ی آن به شمار می رود (محمد حماسه، 2001: 28).
نکته در خور توجه این است که وظیفه ی علم آمار در پژوهش های ادبی منحصر به محاسبه ی ویژگی های قابل محاسبه نیست؛ بلکه امور ثانوی و کم اهمیت تر را نیز می توان با آن محاسبه کرد. به طورکلی، علم آمار به پژوهشگر چیزی بیشتر از اعداد و ارقام برگرفته از اثر ادبی نمی دهد؛ بنابراین پژوهشگر باید پس از استخراج این اعداد و ارقام از دل اثر ادبی، به بررسی عوامل دیگری بپردازد تا بتواند این داده های آماری را به بهترین صورت ممکن تحلیل کند و به نتایجی منطقی و معقول برسد. در ادامه به معرفی یکی از روش های سبکی- آماری می پردازیم که خود، به خوبی بیانگر چگونگی پیوند علم آمار و سبک شناسی است.

4. معرفی نظریه ی جانسون در تنوع واژگان

ثروت لغوی یا دایره ی لغاتی که شاعر یا نویسنده در اثر خویش به کار می گیرد، می تواند یکی از مهمترین ویژگی های سبک و ساختار اثر وی تلقی شود. همچنین این تنوع و گستردگی واژگان از فصاحت و بلاغت شاعر یا نویسنده در تألیف ادبی پرده برمی دارد. با اینکه در پژوهش های ادبی توجه به اصطلاح «ثروت لغوی شعری(14)» شیوع بیشتری نسبت به نثر دارد، شمول آن فراتر از شعر است و نثر را نیز در برمی گیرد. شاعر یا نویسنده در خلق اثر ادبی برای نمایاندن احساسات خویش از ثروت لغوی(15) مختص به خود استفاده می کند. بنابراین، بررسی این ثروت لغوی می تواند مهمترین نشانه های سبک و ساختار تألیف شاعر یا نویسنده را آشکار کند. دایره ی لغات شاعر یا نویسنده به منزله ی یاخته های زنده ای هستند که خالق اثر آنها را در آفرینش پیکر ادبی به کار می گیرد؛ به گونه ای که سبک و ساختاری را برای او برمی سازد که ویژه ی خود اوست.
ثروت واژگانی شاعران و نویسندگان از دو جهت قابل بررسی است: حجم ثروت واژگانی(16) و شیوه ی به کارگیری این ثروت هنگام خلق اثر. از این رو انتظار می رود که در مقایسه ی چند سبک با یکدیگر، در یکی از این دو و یا در هر دوی آنها با هم تفاوت داشته باشند. دو گونه ثروت واژگانی شناخته شده است که برای جلوگیری از اشتباه در فهم آنها به تفکیک هر یک را توضیح می دهیم:
1. حجم واژگانی که شاعر یا نویسنده آنها را می شناسد و با شنیدن یا خواندن آنها، معنایشان را در می یابد.
2. حجم واژگانی که به صورت عملی هنگام تألیف متن به کار می برد.
روشن است که حجم واژگانی که مؤلف می شناسد، بسیار بیشتر از حجم واژگانی است که هنگام تألیف متن ادبی به کار می برد. برای بررسی حجم واژگان نوع اول و مقایسه آن با حجم واژگان دیگر مؤلفان، شیوه های آماری فراوانی معرفی کرده اند. یکی از این روشها این است که به صورت مستقیم معانی واژگان از خود مؤلف پرسیده و در پرسش نامه های خاصی ضبط شود. با این شیوه، حجم ثروت واژگانی که مؤلف می شناسد، تا حدی مشخص می شود (مصلوح، 1992: 87). اما برای بررسی حجم ثروت واژگانی نوع دوم، بایست به آثار نویسنده و یا شاعر مراجعه کرد.
تنوع واژگان(17) یکی از ویژگی های سبک شعری یا نثری است که با مقایسه آن با تنوع واژگان دیگر متن ها به کمک داده های آماری، می توان به دو سؤال پاسخ داد:
- کدام یک از این متن ها هنگام مقایسه با یکدیگر از ثروت واژگانی نسبی بیشتری برخوردار است؟
- چگونه مؤلف واژگان متنوع را در تألیف متن به کار می گیرد؟

5. مراحل پژوهش نظریه ی جانسون

1. تعیین نمونه هایی از اثر ادبی شعری یا نثری که پژوهش درباره ی آنها انجام می شود.
2. تعریف واژه و مقیاس تنـوع و تکرار آن و روش های تعیین واژگان متنوع و تکراری در نمونه ها.
3. روش های محاسبه ی نسبت تنوع واژگان که خود این مرحله شامل موارد زیر است:
الف. نسبت کلی تنوع واژگان؛
ب. مقدار میانگین نسبت تنوع واژگان؛
ج. منحنی کاهش پلکانی تنوع واژگان؛
د. منحنی تراکم تنوع واژگان.
4. نتایج مقایسه که به صورت جدول ها و نمودارهای خاصی مشخص می شود.
5. تحلیل نتایج مقایسه: علم آمار به پژوهشگر چیزی بیشتر از اعداد و ارقام برگرفته از اثر ادبی نمی دهد؛ بنابراین پس از رسیدن به اعداد، مرحله ی تازه ای شروع می شود که پژوهشگر باید با مطالعه و بررسی امور مختلف، برای اعداد و ارقام دلایل منطقی بیاورد و به بهترین نتایج برسد. در ادامه، به چگونگی اجرای این مراحل پنج گانه می پردازیم:

1-5. انتخاب نمونه های مورد پژوهش

در این مرحله نمونه هایی از اشعار شاعران و یا آثار نویسندگان را انتخاب می کنیم. مقدار نمونه هایی که جانسون و دیگر پژوهشگران، از جمله سعد مصلوح برای بررسی تنوع واژگان انتخاب می کند، شامل 3 هزار واژه از اشعار سه شاعر یا آثار ادبی نویسندگان است. به این ترتیب که 3 هزار واژه از مؤلف اول، 3 هزار واژه از مؤلف دوم و 3 هزار واژه از مؤلف سوم انتخاب می شود و جمع نمونه های پژوهش به 9 هزار واژه می رسد. البته در این گزینش می توان شروطی را رعایت کرد که به صحت پژوهش کمک می کند؛ از جمله:
1. بهتر است گزینش نمونه ها تصادفی و بر اساس حدس باشد.
2. نمونه های مورد گزینش درباره ی موضوع واحد باشد.
3. شاعران یا نویسندگان هم عصر باشند و یا سبک ادبی مشابهی داشته باشند.
4. در نمونه های شعری، قصاید به طور کامل انتخاب شود و ابیات پراکنده و یا جزئی از قصاید انتخاب نشود.

2-5. معنای واژه و معیار تنوع و تکرار آن

تعریف اصطلاح «واژه» است که خود، ملاک و معیار تعیین حجم نمونه ها به شمار می رود. تعریف این اصطلاح تلاش فراوان دانشمندان جدید زبان شناسی را در پی داشته است تا جایی که برخی از تعیین دقیق معنای آن ناامید شده و در وجود معنای خاصی برای آن شک کرده اند و آن را توهم علم زبان شناسی نامیده اند (حملی، 1980: 34). البته، به نظر می رسد برخی از این دانشمندان تلاش کرده اند مفهوم واژه را در زبان شفاهی- که به صورت یک شکل به هم پیوسته(18) از عوامل صوتی گوناگون است- تعریف کنند؛ همچنین آنها سعی کرده اند این شکل به هم پیوسته را به اجزایی تقسیم کنند که خود این امر منشأ اختلاف بین آنها شده است (مصلوح، 1993: 90). اما در زبان مکتوب، عادات و رسوم املایی واژه را بر اساس منطق خاصی تعیین می کنند و مقصود ما از واژه در این پژوهش، آن چیزی است که هنگام نوشتن به صورت شکل مخصوص از حروفی به صورت خطی با هم متصل هستند و بین آنها و دیگر واژه ها، فاصله ی نسبتاً بیشتری از هر دو جهت وجود دارد (حملی، 1980: 102-104).
اما در معیارهای تنوع و تکرار واژگان، شروط الزام آوری وجود ندارد. پژوهشگری می تواند واژه ای را متنوع بداند، در حالی که پژوهشگر دیگری آن را تکراری به شمار آورد؛ آنچه مهم است این است که باید بر اساس دلایل منطقی باشد. معیارهای تنوع و تکراری که نویسنده پیشنهاد می کند به شرح زیر است:
1. فعل را واژه ی واحدی می شماریم و نخستین بار ورود آن را در متن «تنوع» و موارد بعدی را «تکرار» تلقی می کنیم. صیغه های مختلف فعل از قبیل ماضی، مضارع، امر، مفرد، جمع، مذکر و مونث آن را تکرار به شمار می آوریم؛ البته فرقی نمی کند که این افعال در زمان های مختلف قیاسی باشند، مثل «جنگیدن»: جنگید و می جنگد یا آنکه سماعی باشند، مثل «سوختن»: سوخت و می سوزد.
2. اختلاف اسم ها در مفرد و جمع بودنشان را تکرار و محسوب می کنیم؛ مثل پروانه، پروانه ها، کتاب، کتاب ها، کتب.
3. اختلاف اسم ها در تذکیر و تأنیث را تکرار به شمار می آوریم، مگر زمانی که لفظ مونث با لفظ مذکر متفاوت باشد. برای مثال «نادر» و «نادره ی» زمانی را که صفت هستند، از مقوله ی تکرار می دانیم؛ اما «زن» و «مرد» را تنوع در نظر می گیریم.
4. واژگانی را که به آنها «یای نسبت» ملحق می شود، نسبت به اصل واژه، در شمار تنوع می آوریم؛ مانند اصفهان، اصفهانی، خاک، خاکی.
5. واژگانی را که اشتراک لفظی دارند ولی معنای آنها با هم متفاوت است، در شمار تنوع می آوریم؛ مثل «شیر» آشامیدنی، «شیر» حیوان معروف.
6. مصادر و اسم مصدر (کلمات بر وزن اسم فاعل و مفعول و صفت مشبهه و اسم مبالغه که از زبان عربی به فارسی راه یافته است) را تنوع محسوب می کنیم؛ اگرچه از یک مصدر باشند؛ مانند عالم، معلوم، علیم، علامه.
7. در زبان فارسی گاهی بعضی از حروف کلمات می افتد و کوتاه می شود؛ مثل سپاه (سپه)، شاه (شه)، راه (ره). این کلمات کامل و شکل مخفف آنها را در مقوله ی تکرار می آوریم.
8. گاهی در ابتدای برخی از کلمات الف اضافه می شود؛ مثل شتر (اشتر)، شکم (اشکم). این کلمات را نیز نسبت به هم تکرار می گیریم.
9. در زبان فارسی بعضی از حروف کلمات به یکدیگر تبدیل می شوند؛ مانند باز (واز)، فیل (پیل)، سفید (سپید). ما این کلمات را نسبت به هم تکرار در نظر می گیریم.
10. اسم مرکب هایی را که از دو کلمه یا بیشتر ساخته می شوند، کلمه واحدی در نظر می گیریم، مثل مهمان خانه، البته اسم مرکب ممکن است از ترکیب دو اسم مثل «گلاب» یا دو فعل مثل «کشاکش» یا اسم و صفت مثل «نوروز» ساخته شوند (ر.ک قریب و دیگران، 1380: 44).
11. کلمه ی مصغر را نسبت به اصل کلمه، تنوع در نظر می گیریم؛ مثل مرد (مردک)، طاق (طاقچه)، باغ (باغچه)، پسر (پسرو).
12. اقسام ضمیر (از قبیل شخصی منفصل یا گسسته، فاعلی و مفعولی) را نسبت به هم تکرار به شمار می آوریم. ضمیرهای پیوسته به کلمات را با خود آن کلمه، یک کلمه در نظر می گیریم. شناسه هایی مانند «م» و «یم» در می بردیم و می بردم؛ ضمیر مفعولی مثل «م» در بردم و «ت» در بردت؛ یا ضمیر متصل به اسم مثل کتابش؛ یا ضمیر متصل به ضمر شخصی مثل منش؛ یا ضمیر متصل به اسم شرط مثل گرت و گرش؛ یا متصل به صفت مانند اگر مهر نوت گشته پیدا.
13. اسم یا ضمیر اشاره ی مفرد و جمعِ آن را تکرار محسوب می کنیم؛ مثل این (اینان، این ها) و آن (آنان، آن ها) که در میان متکلم و غایب مشترک است.
14. ضمیر مشترک را تکرار به شمار می آوریم؛ مثل من خود آمدم، او خود آمد، تو خود آمدی.
15. بین اقسام «که» و «چه»- که گاهی موصول و گاهی حرف ربط و استفهام هستند- تفاوت قائل می شویم و آنها را نسبت به یکدیگر تنوع در نظر می گیریم.

3-5. مراحل تعیین واژگان متنوع

جانسون معتقد است با محاسبه ی نسبت واژگان متنوع و مجموع کلی واژگان تشکیل دهنده ی متن، می توان حجم تنوع واژگان را در کل متن یا در جزئی از آن بررسی کرد. او واژگان متنوع را نوع (Type)، مجموع کلی واژگان را در کل Tokens و نسبت تنوع را Type-Tokenration و در اصطلاح TTR می نامد (مصلوح، 1993: 91). در این روش، هر واژه جدید را فقط یک بار «نوع» محسوب می کنیم؛ ولی واژگان تکراری را نوع در نظر نمی گیریم؛ زیرا هدف، رسیدن به واژگان متنوع در متن است نه واژگان تکراری. برای رسیدن به این واژگان متنوع، باید مراحل زیر را طی کنیم:
1. هر نمونه را- که از 3 هزار واژه تشکیل شده است- به 30 جزء و هر جزء را به 100 واژه تقسیم می کنیم.
2. جدول هایی را تهیه می کنیم که تعداد خانه های آن حاصل ضرب 10×10 باشد؛ بنابراین برای هر نمونه 30 جدول باید ترسیم کنیم.
3. واژگان نمونه را در این خانه ها به گونه ای قرار می دهیم که هر واژه در خانه ی مستقلی جای بگیرد.
4. واژگان متنوع را در هر جدول از جدول های سی گانه مشخص می کنیم: برای این کار باید تک تک واژگان یک جدول را به واژگان بعدی همان جدول ارجاع دهیم و واژگان تکراری را خط بزنیم. به این ترتیب، واژگان خط نخورده که همان واژگان متنوع یا نوع هستند مشخص می شوند. عدد واژگان متنوع را در پایین هر جدول می نویسیم.
این روش فقط واژگان متنوع در یک جدول را نمایان می کند؛ بنابراین برای رسیدن به واژگان متنوع در تمام سی جدول، باید مراحل ذیل را انجام داد:
1. وارد کردن واژگان خط نخورده ی هر جدول در جدول دیگری که زیر آن کشیده می شود. برای مثال اگر در جدولی 80 واژه ی متنوع و 20 واژه ی تکراری بود، آن 80 واژه را در جدولی که زیر جدول اول کشیده می شود وارد می کنیم. این کار را در مورد هر 30 جدول به صورت جداگانه انجام می دهیم.
2. هر واژه را به واژگان جدول های بعدی ارجاع می دهیم و واژگان تکراری را خط می زنیم؛ بنابراین واژه های خط نخورده بیانگر واژگان متنوع در تمام 30 جدول است. تعداد این جدول ها برای واژگان جدول اول 29 جدول می شود. برای واژگان جدول های بعدی هم به ترتیب از تعداد جدول هایی که باید هر واژه را به واژگان آن ارجاع داد، کاسته می شود و این ارجاع واژگان تا پایان واژگان همه جدول ها ادامه داده می شود. جدول پیشنهادی نظریه جانسون برای وارد کردن کلمات و تشخیص واژگان متنوع به این شکل است.
جدول 1: نمونه ی جدول واژگان
تعداد واژگان متنوع: 59 (مشیری، 1376: 17)

4-5. شیوه های محاسبه ی تنوع واژگان

جانسون چهار روش برای محاسبه ی تنوع واژگان پیشنهاد می کند:

1-4-5. تعیین نسبت کلی تنوع(19):

در این روش نسبت واژگان متنوع با نسبت کل متن انتخابی محاسبه می شود. ابتدا واژگان متنوع در کل متن را استخراج می کنیم، سپس عدد آن را بر عدد واژگان کل متن تقسیم می کنیم (مصلوح، 1993: 96-97).
مثال: اگر متنی داشته باشیم که از 1000 واژه تشکیل شده باشد و عدد واژگان متنوع آن 300 باشد، نسبت کلی تنوع آن به این شکل خواهد بود: 33= 300÷ 1000

2-4-5- تعیین مقدار میانگین نسبت تنوع(20):

برای به دست آوردن این مقدار میانگین باید این مراحل را انجام داد: 1. تقسیم متن یا نمونه به اجزای هم اندازه؛ 2. محاسبه ی نسبت واژگان متنوع به مجموع کلی واژگان هر جزء؛ 3. به دست آوردن مقدار میانگین واژگان کل متن به کمک ارزش میانگین هر جزء این مقدار با جمع مقدار میانگین اجزای مختلف و تقسیم آن بر عدد اجزای تشکیل دهنده متن به دست می آید.
مثال: اگر متنی داشته باشیم که از 500 واژه تشکیل شده باشد، این متن را به 5 جزء تقسیم می کنیم؛ به نحوی که هر جزء از 100 واژه تشکیل شود. برای مثال، اگر عدد واژگان متنوع در اجزای پنج گانه ی این متن به ترتیب 30، 40، 50 و 60 و 70 باشد، مجموع آنها 250 می شود و با تقسیم این عدد بر 5 در عدد اجزاء مقدار میانگین تنوع این متن که «50» است به دست می آید همچنین برای رسیدن به این مقدار میانگین، از عدد واژگان متنوعی در خط زدن مرحله اول به آنها می رسیم استفاده می کنیم.

3-4-5. ترسیم منحنی کاهش پلکانی نسبت تنوع واژگان(21):

برای دست یافتن به این منحنی باید این مراحل را انجام داد: 1. تقسیم متن به اجزای هم اندازه. 2. محاسبه نسبت تنوع در جزء اول متن که با تعیین واژگان متنوع و تقسیم عدد آن بر عدد مجموع کلی واژگان این جزء به دست می آید. 3. تعیین تعداد واژگان متنوع جزء دوم از متن در این مرحله نباید واژگان جزء اول را محاسبه کرد. 4. محاسبه ی نسبت تنوع در جزء دوم که با تقسیم عدد واژگان متنوع این جزء به مجموع کلی واژگان جزء دوم به دست می آید. 5. همین روش را در مورد جزء سوم و سایر اجزا نیز انجام می دهیم.
مثال: اگر متنی از 400 واژه تشکیل شده باشد، آن را به 4 جزء 100 واژه ای تقسیم می کنیم. برای مثال، اگر تعداد واژگان متنوع در جزء اول 70 واژه در جزء دوم 60 واژه، در جزء سوم 50 واژه و در جزء چهارم 40 واژه باشد، بنابر آنچه گفتیم منحنی کاهش پلکانی نسبت تنوع واژگان به شیوه ی زیر محاسبه می شود:
نسبت تنوع جزء اول 7/0=
نسبت تنوع جزء دوم 6/0= ن
سبت تنوع جزء سوم 5/0 =
نسبت تنوع جزء چهارم 4/0=

4-4-5. ترسیم منحنی تراکم نسبت تنوع واژگان(22):

برای دست یافتن به این منحنی باید این مراحل را انجام دهیم: 1. متن را به اجزای هم اندازه تقسیم می کنیم.2. بین واژگان متنوع و مجموع کلی واژگان جزء اول نسبت ایجاد می کنیم. 3. در خصوص جزء دوم با ایجاد نسبت بین واژگان متنوع این جزء (واژگانی که در جزء اول به کار نرفته اند) و بین مجموع کلی واژگان، این جزء به دست می آید. 4. عدد واژگان متنوع جزء اول را با عدد هر دو جزء تقسیم می کنیم. 5. نسبت تراکم در جزء سوم با جمع تعداد واژگان متنوع جزء اول، دوم و سوم و تقسیم آن بر مجموع کلی واژگان هر سه جزء به دست می آید.
مثال: اگر متنی داشته باشیم که از 300 واژه تشکیل شده باشد، آن را به 3 جزء 100 واژه ای تقسیم می کنیم. برای مثال اگر تعداد واژگان متنوع در جزء اول 70، در جزء دوم 60 و در جزء سوم 50 باشد، منحنی تراکم نسبت تنوع به شیوه زیر محاسبه می شود:
نسبت تنوع در جزء اول 7/0=
 نسبت تنوع در جزء دوم 6/0=
نسبت تراکم تا پایان جزء دوم 65/0 =
 نسبت تنوع در جزء سوم 5/0 =
 نسبت تراکم تا پایان جزء سوم 6/0=

5-5. مقایسه ی نتایج

برای بررسی تنوع واژگان در سبک مؤلفان و مقایسه آنها، هر چهار روش پیشنهادی جانسون را معرفی می کنیم. همچنین برای توضیح نتایجی که از خلال پژوهش و دو مرحله خط زدن واژگان تکراری به آنها می رسیم، جدول ها و نمودارهایی ترسیم می کنیم که به درک درست تر نتایج کمک می کند. مبنای ما در این جدول ها براساس 3 هزار واژه از هر شاعر است.
جدول 2: نسبت کلی تنوع واژگان در نمونه های سه گانه

نام

نسبت کلی تنوعی

شاعر- نویسنده الف

44/0

شاعر- نویسنده ب

41/0

شاعر- نویسنده ج

39/0

جدول 3: نسبت تنوع با بهره گیری از ارزش میانگین در نمونه های سه گانه

نام

1

2

3

4

5

6

مقدار میانگین

شاعر- نویسنده الف

87/0

85/0

86/0

89/0

82/0

87/0

86/0

شاعر- نویسنده ب

81/0

85/0

75/0

75/0

77/0

75/0

78/0

شاعر- نویسنده ج

85/0

83/0

78/0

76/0

76/0

82/0

80/0

* هر نمونه ی 3 هزار واژه ای تقسیم بر 30 جزء در 6 مجموعه شده و هر مجموعه از 500 واژه تشکیل شده است.
جدول 4: نسبت کاهش پلکانی تنوع واژگان در نمونه های سه گانه*

نام

1

2

3

4

5

6

شاعر- نویسنده الف

69/0

48/0

47/0

39/0

31/0

33/0

شاعر- نویسنده ب

68/0

48/0

34/0

38/0

25/0

31/0

شاعر- نویسنده ج

67/0

45/0

37/0

28/0

30/0

25/0

*هر نمونه 3 هزار واژه ای به 6 جزء تقسیم شده و هر جزء از 500 واژه تشکیل شده است.
جدول 5: نسبت تراکم تنوع واژگان در نمونه های سه گانه*

نام

1

2

3

4

5

6

شاعر- نویسنده الف

69/0

59/0

55/0

51/0

47/0

45/0

شاعر- نویسنده ب

68/0

58/0

50/0

47/0

43/0

41/0

شاعر- نویسنده ج

47/0

56/0

50/0

44/0

41/0

39/0

*هر نمونه 3 هزار واژه ای به 6 جزء تقسیم شده و هر جزء از 500 واژه تشکیل شده است.
در این مرحله، اعداد جدول شماره چهار یا همان جدول منحنی کاهش پلکانی واژگان را که پیشتر آوردیم، به صورت نمودار نشان می دهیم.
شکل 1- منحنی نسبت کاهش پلکانی در نمونه های سه گانه
در این مرحله، اعداد جدول شماره پنج یا همان جدول منحنی تراکم واژگان را که پیشتر آوردیم، به صورت نمودار نشان می دهیم.
شکل 2- منحنی نسبت تراکم در نمونه های سه گانه

6-5. تحلیل نتایج

پس از رسیدن به داده های آماری، مرحله ی جدیدی فراروی پژوهشگر آغاز می شود که در آن، باید به تحلیل این داده ها بپردازد. چنانچه پژوهشگر میان این داده های آماری و آرای دیگر پژوهشگران ارتباط منطقی برقرار کند، پژوهش وی از ارزش بالایی برخوردار خواهد شد.

6. نتیجه گیری

در این پژوهش پیوندهای علم آمار و سبک شناسی ادبی را نشان دادیم و حوزه هایی را که به کارگیری علم آمار در پژوهش های سبکی مؤثرند معرفی کردیم. در روش شناسی پژوهش، به معرفی نظریه ی جانسون در شناخت و مقایسه ی تنوع واژگان پرداختیم. این نظریه به خوبی بیانگر رویکرد میان رشته ای سبکی- آماری است. برای روشن شدن مراحل پژوهش مثال هایی آوردیم و جدول ها و نمودارهایی ترسیم کردیم. همکاری و پیوند میان علوم گوناگون موضوع بسیار درخور توجهی است. اگر روشن کردن وجوه این ارتباط و پیوند میان علوم گوناگون محور پژوهش ها قرار گیرد، مشکلات فراروی علوم شناسایی و برطرف خواهد شد. ضمن اینکه با معرفی طرح های پژوهشی، مسیر پژوهش های بعدی هموارتر می شود. ما در این پژوهش تلاش کردیم گامی در پیشبرد نقد ادبی فارسی برداریم و بر غنای گنجینه ی آن بیفزاییم.

پی نوشت ها :

1- استادیار زبان و ادبیات عربی دانشگاه اراک.
-2دانشجوی دکتری زبان و ادبیات عربی دانشگاه تربیت معلم تهران.
3-the Universals
4-the Differentials
5- دکتر سعد عبدالعزیز مصلوح، منتقد برجسته ی مصری، دارای درجه ی دکتری از دانشگاه موسکو، و هم اکنون استاد دانشگاه کویت است. وی در زمینه ی سبک شناسی آماری آثار در خور توجهی دارد که از جمله آنها می توان به کتاب فی النص الادبی: دراسه اسلوبیه احصائیه اشاره کرد.
6- دکتر حامد صدقی استاد دانشگاه تربیت معلم تهران است. وی نیز به پیروی از سعد مصلوح، مقالات چندی در این زمینه نوشته است.
7-Pye Cisde Stylistique
8-Formul Criticism
9-the Density
10- Ratio
11- Probabilistic Distribution
12- Distribution Sample Frequency
13-Centeral Tendencies
14-Poetic Diction
15-Vocabulary Richness
16-Vocabbulary Size
17-Vocabulary Diversification
18-Continuum
19-Over-All TTR
20-the Average Segmental TTR
20-the Decremental TTR Curve
21-the Cumulative TTR Curve

منابع تحقیق:
- تنوجی، محمد. (2003). معجم العلوم العربیة، ط1. بیروت: دارالجیل.
- حلمی، خلیل. (1980). الکلمة دراسة لغویة و معجمیة. الهیئة ا لمصریة العامة الکتاب.
- خاقانی شروانی، افضل الدین بدیل بن علی نجار. (1373). دیوان. تصحیح ضیاء الدین سجادی. چ4. تهران: زوار.
- خفاجی، محمد عبدالمنعم، سعدی فرهود، محمد و شرف عبدالعزیز. (1413/1992). الأسلوبیة و البیان العربی. ط1. الدار المصریة اللبنانیة.
- سقیلی، أسماء. (2005). المنهج الأسلوبی، دراسة موجزة. موقع رابطة رواء للأدب الإسلامی و لغة القرآن: www.rouwaa.com
- سمیعی گیلانی، احمد. (1386). «مبانی سبک شناسی شعر». ادب پژوهشی. ش2. (تابستان).
- شایب، احمد. (1995). أصول النقد الأدبی. ط5. القاهره.
- عبدالله جبر، محمد. (1409/1988). الأسلوب و النحو. ط1. دارالدعوة.
- عزام، محمد. (2003). تحلیل الخطاب الأدبی علی ضوء المناهج الحدیثة. ط1. منشورات اتحاد کتاب العرب.
- عنصری بلخی. (1342). دیوان تصحیح محمد دبیر سیاقی. تهران: کتابخانه ی سنایی.
- فضل، صلاح. (1419/1998). علم الأسلوب مبادئه و إجراءاته. ط1. القاهره: دار الشروق.
- قبادی، فرزان. (بی تا). «سبک شناسی». نامه ی فرهنگستان. ش4/7.
- قریب، عبدالعظیم، ملک الشعرای بهار، بدیع الزمان فروزانفر، جلال همائی و رشید یاسمی. (1380). دستور زبان پنج استاد. زیر نظر سیروس شمیسا. چ5. تهران: چاپخانه رامین انتشارات فردوس.
- محمد حماسة، عبداللطیف. (2001). الإبداع الموازی، التحلیل النصی للعشر. القاهره: دار غریب للطباعة و النشر و التوزیع.
- محمد عیاد، شکری. (1982). مدخل إلی علم الأسلوب. الریاض.
- مشیری، فریدون. (1376). زیبای جاودانه منتخب ده دفتر شعر (تشنه ی توفان، گناه دریا، ابر و کوچه، بهار را باور کن، از خاموشی، مروارید مهر، آه باران، از دیار آشتی، با پنج سخن سرا، لحظه ها و احساس). تهران: سخن.
- مصلوح، سعد (1412/1992). الأسلوب. دراسة لغویة إحصائیة. ط3. عالم الکتاب.
- ــــــــــــــــ (1993). فی النص الأدبی دراسة أسلوبیة إحصائیة. ط1. القاهره: عین للدراسات و البحوث الإنسانیة و الاجتماعیة.
- مهاجر، مهران و محمد نبوی. (1376). به سوی زبان شناسی شعر. تهران: نشر مرکز.
- نظامی گنجه ای، الیاس بن یوسف.(1386). خسرو و شیرین. تصحیح بهروز ثروتیان. تهران: امیرکبیر.
Werner, Winter. (1969). "Styles and Dialects". In Statistics and Stylistics.


منبع مقاله :
فتوحی، محمود؛ (1390)، نامه ی نقد( مجموعه مقالات نخستین همایش ملی نظریه و نقد ادبی در ایران، تهران: نشر خانه کتاب، چاپ اول